امیرمحمدامیرمحمد، تا این لحظه: 10 سال و 9 ماه و 21 روز سن داره
انیسانیس، تا این لحظه: 15 سال و 7 ماه و 13 روز سن داره

امیر محمد و انیس جون

واکسن برای ثبت نام کلاس اول

امروز دوشنبه 6/3/93  هست   انیس جون  عزیزم بمن ثابت کرد که بزرگ شده خیلی قاطع رو صندلی  ازمایشگاه نشست و بدون ترس از اقای کوشکی همکارمون تو بیمارستان 22 بهمن خواست که ازش برای ازمایشش  خون بگیره و خیلی شجاعانه ازمایش خون چکابشو داد  . بعدشم با هم رفتیم واکسنشو زدیم و واکسیناسیونشو تکمیل کردیم .امروز احساس خوبی دارم خیلی خوشحالم که انیس جونم  دیگه اماده رفتن به مدرسه هستش  شکرت خدایا شکرت    
5 خرداد 1393

اولین گامهای انیس جون

امروز می خوام از اولین قدمهای انیس جون بنویسم   انیس عزیزم تو 9 ماه 10 روزگیش راه افتاد اما چه را افتادنیییی از همون اول می دوید   حتی اولین قدمهاشم با عجله و پشت سر هم برداشت و با نوک انگشتای پاهاش سریع شروع به راه رفتن کرد من هل شدم و ترسیدم محکم بیفته که البته همین طورم شد اما با یک لبخند پیروزمندانه سرش رو بالا کرد که من خودمم تعجب کردم انوقت بود که غرق بوسش کردم چه حال خوبیه   خدا همه بچه ها رو حفظ کنه
1 خرداد 1393

اولین گام

امیر محمد عزیزم امروز منو غرق شادی کردی وقتی در حالی که ایستاده بودی و از مبل گرفته بودی دستهاتو رها کردی و گامهای مطمئن و بدون هیچ ترسی به طرف من قدم برداشتی  و هیچ ترسی از افتادن به خودت راه ندادی عزیزم چشمانمو بارونی کردی وقتی فقط به چشمای من نگاه می کردی و دستهاتو باز کرده بودی تا زودتر به اغوش من برسی  و اصلا  به چیزی دیگه نه فکر می کردی و نه نگاه عزیزم انگار داشتی پرواز می کردی خودتم غرق شادی بودی و چنان ذوق کرده بودی که انگار همه دنیا مال تو شده بود خدا رو شکر می کنم صد هزار بار که تو رو بمن داد و ازش می خوام منو مامان لایقی برای تو کنه و تو رو هم فرزند صالحی برای من   عشقم  چهارشنبه  24 ار...
24 ارديبهشت 1393

مادرتون رو دوست داشته باشید ...

بدن انسان می تونه تا 45 واحد درد رو تحمل کنه. اما زمان تولد، یک زن تا 57 واحد درد رو احساس می کنه این معادل شکسته شدن همزمان 20 استخوانه!       منبع : وبلاگ ناربن جملات زیبا گیله مرد ...
16 ارديبهشت 1393

برای تو

این دوست داشتن است این همان حس قشنگی ست که دلم میخواهد او درون دل من جای باز کرده است کودکی بازی گوش نازنینی با هوش چشمهای مشکی پوستی مهتابی گیسوانی چو شب بی مهتاب که نسیم خوش او دلها برده ز کف اری اری اری دوستش میدارم قهقه های قشنگش که همه مستانه حاکی از سر درون خوش اوست دوستش میدارم من که خود میدانم او یقین سهم من است از بهشت خاکی
14 ارديبهشت 1393